blog*spot
blog*spot
get rid of this ad | advertise here
-->

درويش بينوا

Sunday, February 22, 2004

ديشب خسته از كار و تلاش روزانه به محض رسيدن به منزل ناخودآگاه به سراغ صفحه قديمي كه از يك دوست بدستم رسيده بود رفتم ، گرامافون را كه روشن كردم صداي سوسن بود با آهنگي بيادماندني و مضاميني زيبا.
پس از چند بار گوش دادن به اين آهنگ زيبا آرزويم اين بود كه اي كاش ديوانه ميبودم( گرچه برخي از دوستانم اتفاق نظر دارند كه من ديوانه هستم!!).
اما شعر آهنگ اين بود:

خوش به حال ديوونه
كه هميشه خندونه
از تموم زندگي
روشو برميگردونه
خوش به حال ديوونه
كه هميشه خندونه
با كسي اون ديگه كاري نداره
از كسي اون ديگه پروا نداره
تو دلش عشق كسي جا نداره
آشنايي ديگه معنا نداره
خوش به حال ديوونه
كه هميشه خندونه
پاشو رو تموم دنيا ميذاره
به ديار ديگه اي پا ميذاره
خوش به حال ديوونه
كه هميشه خندونه

------
|
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com