blog*spot
blog*spot
get rid of this ad | advertise here
-->

درويش بينوا

Thursday, December 31, 2009

قرآن شرمنده ام

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل كرده است .




قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه ترا بر روی برنج نوشته،‌یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده ،‌یكی ذوق میكند كه ترا با طلا نوشته ، ‌یكی به خود میبالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟





قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...




قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ، ‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟ ای كاش آنان كه ترا حفظ كرده اند ،‌ حفظ كنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نكنند .



خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو .



آنانكه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می كنند ، ‌گویی كه قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

آنچه ما باقرآن کرده ايم تنها بخشي از اسلام است که به صليب جهالت کشيديم.

**********

...جایی در پشت ذهنت ، به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.

----------
منبع: اینترنت!
|
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com